معلمی؛ بالاترین نشانه محمدی بودن + فیلم

سیدناصر رضوی قاری و مدرس قرآن

اردیبهشت با نفس‌های پیامبرگونه‌اش جوانه می‌زند، دستان سپیدش بر پیکر تخته‌سیاه نور می‌پاشد، با نگاهش الفبای زندگی را هجی می‌کند، اندیشیدن را یاد می‌دهد نه اندیشه‌ها را، با قلبش آموزش می‌دهد نه با کتاب، شمع را می‌سازند تا بسوزد، اما او می‌سوزد تا بسازد، پیشه‌اش عشق است و ایثار، شکوه سبز بهار است در پاییز نادانی، رویش معرفت است در کویر ندانستن‌، تار و پودش را با محبت و علم آغشته‌اند و هیچ انسانی نیست که وام‌دار علم و محبتش نباشد. در هفته بزرگداشت مقام معلم و به پاس تلاش‌‌‌های طلایه‌داران دانایی و آگاهی، استاد سیدناصر رضوی، قاری و مدرس پیشکسوت قرآن را به دفتر خبرگزاری ایکنا در اصفهان دعوت کردیم تا درباره ویژگی‌ها و جایگاه معلم قرآن با او به گفت‌وگو بنشینیم. آنچه در ادامه می‌آید، حاصل این گفت‌وگوست که مخاطبان را به مطالعه آن دعوت می‌کنیم.

ایکنا ـ استاد لطفا در آغاز سخن، خود را برای مخاطبان معرفی کنید.

سیدناصر رضوی هستم، متولد 1334/01/01 در تهران. به گفته زنده‌یاد مادرم، از 14 سالگی با قرآن انس داشتم. به همت پدر نیز از هفت سالگی به مسجد می‌رفتم و در رقابتی سالم با یکی از دوستانم، مسیر رشد را آغاز کردم. یکی دو سال بعد از انقلاب به اصفهان، شهر آبا و اجدادی‌مان آمدیم و با همکاری بسیار صمیمانه و آگاهانه همسرم توانستم قدم‌های کوچک و ناقابلی در مسیر قرآن بردارم.

ایکنا ـ در مسیر آموختن قرآن، استادان شما چه کسانی بودند؟

استادان من در ابتدا و قطعاً پدر و مادرم بودند. اگر پدر و مادرها خود اهل قرآن و ذکر نباشند، هرگز نمی‌توانند به اسامی قرآنی فرزندانشان دل خوش کنند و بدانند که خودشان حتماً باید رنگ و بوی قرآنی داشته باشند تا فرزندشان بتواند اولین قدم تعلیم و تربیت را بردارد، بلکه قبل از به دنیا آمدن فرزند و بالاتر از آن، پیش از ازدواج اگر تصمیم گرفتند انس با قرآن داشته باشند، به تبع همسر قرآنی نصیب آنها می‌شود و فرزند نیز پیش از تولد، کلاس‌های متعددی می‌گذراند؛ چرا که پدر و مادر پیش از ازدواج اهل قرآن بوده‌اند و پس از ازدواج، فرزند در رحم مادر کلاس بعدی را می‌گذراند؛ یعنی پدر و مادر قرآن می‌خوانند و او از آنها نور می‌گیرد و سپس قدم‌های بعدی طی می‌شود. در این چهل و چند سال که در اصفهان شبانه‌روز مشغول قرآن بوده‌ام، خدا را شاکرم که هر لحظه از زندگی‌ام با معجزه قرآن همراه بوده است.

ایکنا ـ از فعالیت‌های قرآنی خود در تهران بگویید.

در تهران تحت تأثیر استادانی مانند مرحوم شیخ مهدی پرورشی در محله خانی‌آباد رشد کردم. در دبستان نیز معلمی داشتم که به تازگی مرحوم شده است، استاد بادپا(ره). وقتی در کلاسشان قرآن می‌خواندم و ایشان اشک می‌ریخت، عجیب ترغیب می‌شدم که دفعه بعد بهتر بخوانم. در دانشگاه نیز در عین تحصیل در رشته مهندسی تأسیسات، شغل معلمی قرآن را ادامه دادم و در همان دبستانی که تحصیل کرده بودم، معلم قرآن شدم و در جلسات استادانی مثل مرحوم حاج بیوک محمدی، مرحوم یاسری میرزایی، مرحوم استاد مولایی (پورفرزیب)، استاد سیدمصطفی صدرزاده و عزیزان دیگر شرکت می‌کردم.

استاد صدرزاده از اکابر قرآنی و مشوق خوبی برای همگان بودند. با دوستان عزیزی مثل ایشان و استاد پرهیزگار زیاد نشست و برخاست داشتیم. وقتی به جلسات استاد مولایی در مسجدالرضا واقع در خیابان بهار تهران می‌رفتم، استاد پرهیزکار نیز که دوره نوجوانی‌اش را می‌گذراند، در آنجا حضور داشت. در سن 15 سالگی بود که به سبک استاد محمد صدیق منشاوی، قرائت خود را با تقلید دقیق آغاز کردم که دوستان منت می‌گذارند و من را منشاوی ایران می‌نامند؛ ولی من خودم را اصلاً در این حد نمی‌بینم و امثال استاد سبزعلی، استاد گرجی و استاد عباس امام‌جمعه، دوستان و عزیزانی هستند که من در هفت سفر حج تمتع به‌عنوان قاری کشوری و بین‌المللی با آنها هم‌سفر بودم.

ایکنا ـ زمانی که به اصفهان آمدید، فعالیت‌های قرآنی خود را از کجا آغاز کردید؟

به محض اینکه به اصفهان آمدم، بزرگوارانی در دانشگاه اصفهان اولین استقبال را از من داشتند و واحد سمعی بصری دانشکده علوم پزشکی ویدیوی کامل آموزش قرآن از من ضبط کرد که در زمان جنگ در سراسر ایران پخش شد. طی دو سالی که دانشگاه‌ها تعطیل بودند، برای استادان دانشگاه اصفهان، کارکنان و دانشجویانی که با وجود تعطیلی دانشگاه در خوابگاه حضور داشتند، دوره ویژه آموزش قرآن برگزار کردم که به‌صورت خانوادگی می‌آمدند و من افتخار این را داشتم که بخشی از فعالیت‌هایم در دانشگاه‌‌های اصفهان، صنعتی اصفهان، آزاد نجف‌آباد و خوراسگان و بسیاری مراکز دیگر بوده است. این سعادت را هم داشتم که برای دوره‌های آموزش قرآن در خدمت نزدیک به پنج هزار دانشجوی تربیت معلم باشم.

زمانی هم که به‌دلیل بیماری قلبی نمی‌توانستم در کنار رزمندگان بجنگم، در یک سفر در سنگرهای زیرزمینی خط مقدم جبهه‌ در محضر مقدس رزمندگان حاضر شدم و به اتفاق دوستان، نشستی قرآنی برگزار کردیم و محافل نور که امروزه برگزار می‌شود، میوه آن جمع است. در لشکر عاشورا و لشکرهای مقدس دیگر نیز اجرای برنامه داشتیم و با لباس شخصی و غیرنظامی حاضر می‌شدیم تا برای رزمندگان تنوع بصری باشد و خستگی‌شان رفع شود. با اجرای این برنامه‌ها، مثل نوری که در سراسر ایران منتشر شود، همگان متوجه شدند که به جز مجالس موعظه و مداحی، می‌توان جمع قرآنی نیز تشکیل داد. الحمدلله شاهد پیشرفت‌های ویژه‌ای هم بودیم، محافل نور را در مساجد گوناگون به سرعت ادامه دادیم و در کنار آن و مهم‌تر از همه، ارتباط با مخاطبان قرآنی بود که ظاهراً شاگرد ما، اما درواقع هم‌فکر و نور چشم‌مان بودند. در این مجالس، مشکلات خانوادگی نیز با معجزه قرآن برطرف می‌شد، آن هم از طریق حرکت جدیدی به نام نذورات قرآنی که افراد برای شفای بیماران و رسیدن به حاجات خود نیت می‌کردند و نذر قرآنی می‌دادند که در نتیجه هم به حاجات خود می‌رسیدند و هم بودجه کافی‌ برای اداره مجالس قرآنی فراهم می‌شد.

ایکنا ـ فعالیت شما بیشتر معطوف به جلسات سنتی قرآن بوده است یا اینکه در مراکز متنوع به آموزش قرآن اشتغال داشته‌اید؟

تأکید من این بود که آموزش قرآن در همه رسته‌ها باید به‌صورت آکادمیک و کلاسیک باشد. همان ویدیویی که اوایل دهه 60 در دانشکده علوم پزشکی اصفهان از من ضبط شد، یک کار آموزشی سیستماتیک و منظم بود و جلسات سنتی نیز به موازات آن برگزار می‌کردم. البته زمانی که به اصفهان آمدم، گروه‌های فرهنگی زیادی در این شهر وجود نداشت و شاید بتوان گفت بنده یکی از پایه‌‌گذاران گروه‌های فرهنگی بودم. سال 1373 بود که به اتفاق استادان برجسته قرآن اصفهان، مجموعه بزرگ قرآنی «دارالهدی» را تشکیل دادیم. حوزه علمیه اصفهان که اکنون در خیابان حافظ واقع شده است، پیش از این مجموعه‌ای آموزشی‌ شامل پیش‌دبستانی، دبستان، راهنمایی، دبیرستان، پیش‌دانشگاهی و کلاس‌های کنکور بود. ما در آنجا مجموعه‌ای قرآنی تشکیل دادیم و این سه بلوک عظیم ساختمانی از جمعیت پر شد.

چون با کمبود فضا مواجه شدیم، ساختمان مقابل را که متعلق به تبلیغات اسلامی بود، در اختیار گرفتیم که آن نیز مملو از جمعیت شد؛ سپس مجبور شدیم ساختمان بسیار بزرگی در خیابان فروغی اصفهان بگیریم که آن هم پر شد؛ چون کار بدیعی بود و با وحدت قاریان اصفهان انجام شد. نوجوانانی که آن زمان در این مجموعه حضور داشتند، امروز از مدیران تراز اول گروه‌های فرهنگی هستند، مثل دست‌اندرکاران مؤسسه «بینه» که کار بسیار بزرگی انجام می‌دهند و مسئول آن، مدیر آموزشی مجموعه قرآنی «دارالهدی» بود. ایشان بسیار توانمند بود و بعداً مؤسسه بینه را تشکیل داد. مدیران امروز گروه‌های فرهنگی عموماً یا از معلمان و یا از دانش‌آموزان مجموعه دارالهدی بودند.

بعد از مدتی که دیگر دوستان دست‌اندرکار گرفتاری‌های گوناگون پیدا کردند، من سعی کردم مسیر را ادامه دهم و اکنون هشتادمین ترم مجموعه در حال برگزاری است، به سبک جدیدی که نظیر آن در ایران وجود ندارد. اولاً، رایگان است. ثانیاً، خانوادگی در آن شرکت می‌کنند؛ پدر، مادر، پسر، دختر، پدربزرگ و مادربزرگ؛ از سنین 10 تا 80 سال. در این مجموعه قرآنی، تجوید، تفسیر و صوت و لحن آموزش داده می‌شود. تلاش شده تا علاوه بر اینکه از شرکت‌کنندگان شهریه گرفته نمی‌شود، از آنها پذیرایی‌ به عمل بیاید که بودجه آن را از واحد نذورات قرآنی تهیه می‌کنیم.

ایکنا ـ عنوان مجموعه همان دارالهدی است و از دهه 70 تاکنون به فعالیت خود ادامه می‌دهد؟ 

بله، ما هنوز از خودمان ساختمان نداریم و مثل مادری که همه فرزندانش صاحب منزل شوند و خودش اجاره‌نشین باشد، تمام شاگردها یا استادان عزیزی که از مجموعه ما جدا شدند و خودشان گروه‌هایی تشکیل دادند، اکنون ساختمان‌های بسیار بزرگی در اختیار دارند؛ ولی مجموعه ما هنوز مکان مستقلی ندارد؛ البته آقای دکتر عابدی، رئیس دانشگاه معارف قرآن و عترت(ع) از ما دعوت کرد تا کلاس‌های‌مان را روزهای جمعه در این دانشگاه برگزار کنیم و ما مفتخر هستیم که هشتادمین ترم مجموعه هم‌اکنون در این دانشگاه در حال اتمام است.

اطلاعیه ترم هشتادویکم برای تابستان نیز منتشر شده و در سطحی گسترده در حال تبلیغ است. تبلیغ آن را نیز خود شرکت‌کنندگان انجام می‌دهند، هیچ‌گونه بنر شهری یا تبلیغات محیطی نداریم، نه بودجه‌اش را در اختیار داریم و نه می‌خواهیم چنین تبلیغاتی داشته باشیم؛ دل‌ها باید حرف بزند، نحوه رفتار استادان و معلمان نیز حائز اهمیت است که باید مهربان‌ترین فرد بعد از خداوند باشند و طبق آیات «الرَّحْمَنُ، عَلَّمَ الْقُرْآنَ»، همچون خداوند که نخستین معلم است، وقتی وارد کلاس می‌شوند، باید با رحمانیت خود دست رحمانی بر سر همگان بکشند تا همه نوع افراد را جذب کنند و از میان آنان، گل‌هایی تربیت شوند؛ چنانکه این اتفاق افتاده است و بعضاً پس از سال‌ها می‌شنویم که شخصی از میان قرآن‌آموزان مجموعه ما در اصفهان یا شهر دیگری و حتی خارج از کشور، مرکز قرآنی راه‌اندازی کرده‌ است.

معتقدیم که قرآن، کتابی راهنما برای همگان است. چنانکه خودم نیز در کشورهای گوناگونی مثل آرژانتین بودم و پنج سفر به این کشور داشتم، شاهد بودم که اگر تلاوت قرآن با صفا و صداقت همراه باشد، همه را جذب می‌کند، چرا که «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ…؛ قطعاً اين قرآن به آيينى كه خود پايدارتر است، راه مى‌نمايد.» 15 سال است که نتوانسته‌ام به آرژانتین بروم؛ ولی با کسانی که در آنجا با آنها آشنا شدم، هنوز هم ارتباط تلفنی دارم. افراد بزرگی در آن جلسات کوچک تربیت شدند و راهپیمایی‌هایی که در بوئنوس آیرس برگزار می‌شود، سردمداران آنها همین افراد حاضر در آن جمع قرآنی هستند.

ایکنا ـ در صحبت‌های خود به نحوه رفتار معلمان اشاره کردید. بحث را از همین جا ادامه دهیم که یک معلم قرآن باید چه ویژگی‌هایی داشته و نحوه رفتارش چگونه باشد؟

اجازه می‌خواهم تا ابتدا از معلم بگویم و سپس از معلم قرآن. پیامبر گرامی اسلام می‌فرماید: «إنَّما بُعِثتُ مُعَلِّما؛ من معلم برانگیخته شدم.» یعنی بالاترین نشانه محمدی بودن این است که انسان معلمی را برگزیند. به نظر من، یک معلم باید شاگرد خوبی باشد؛ یعنی شاگرد نیازهای کلاسش باشد و به تکاپو بیفتد و ببیند شاگردانش چه می‌خواهند تا خداوند دریچه پیشرفت را برای او باز کند. تا زمانی که معلم خود شاگرد نیازهای کلاسش نباشد، هرگز معلم خوبی نخواهد بود. بنابراین معلم است که به شاگرد نیاز دارد. معلم است که باید به سرعت و به شدت جست‌وجو کند و متوجه شود چه چیزی باید بگوید تا وجود تشنه دانش‌آموزانش را سیراب کند و غذای روحشان را به آنها برساند. هر شاگردی نیز فرهنگی دارد و بنابراین معلم باید بداند که کلاسش مجموعه‌ای از نیازهای گوناگون است. اگر معلمی نیازهای گوناگون شاگردانش را دریابد، خداوند نیز دریچه حکمت را به روی او می‌گشاید. معلمی در هر رشته‌ای که باشد، بسیار مقدس است.

نکته دوم؛ معلم باطنی و ظاهری دارد. راجع به باطن معلم می‌توان گفت که او باید شاگرد نیازهای کلاسش باشد و از لحاظ ظاهری، وقتی وارد کلاس قرآن می‌شود، چهره، نشاط و حتی لباس او باید به گونه‌ای باشد که شاگردان احساس کنند معلمشان می‌تواند برای آنها الگو باشد. اگر وارد کلاس شد و بلند سلام کرد، دانش‌آموزان احساس می‌کنند که باید از این معلم سلام کردن را یاد بگیرند. در هر جایی وقتی انسان وارد محیط تعلیم و تربیت می‌شود، خود باید آغازکننده باشد. لبخند معلم باید زودتر از خودش وارد کلاس شود. شاید نیاز باشد پیش از ورود به کلاس، از دور با صدای بلند و همراه با خنده سلام کند؛ آن وقت هنگامی که وارد کلاس می‌شود، دانش‌آموزان بی‌اختیار از خنده او استقبال می‌کنند.

حال به سراغ معلم قرآن می‌رویم. طبق آیات «الرَّحْمَنُ، عَلَّمَ الْقُرْآنَ، خَلَقَ الْإِنْسَانَ، عَلَّمَهُ الْبَيَانَ»، خداوند عزوجل نخستین معلم است. همگان به خوبی می‌دانند که رحمان، صفت عموم‌شمولی خداوند است؛ به همه چشم و گوش می‌دهد، هوای همه را دارد و به همه بندگانش روزی می‌رساند، حتی بندگان ناسپاسش. «الرَّحْمَنُ» یعنی ای معلم قرآن، تو هم مانند خدا با رحمانیت وارد کلاس قرآن شو، بر سر همه دست بکش، بین دانش‌آموزان تبعیض قائل نشو، همه را زیبا ببین و با آنها به زیبایی رفتار کن. یک معلم قرآن باید به همه دانش‌آموزانش توجه داشته‌ باشد و برای هدایت قرآنی همه آنها تلاش کند. کوچکترین نقص را بلافاصله بعد از اتمام کلاس بنویسد و پیگیر رفع آن باشد. برای مثال، اگر شاگردی را در کلاس تأدیب کرد و باعث ناراحتی‌اش شد، باید با بهانه بجایی از دلش دربیاورد تا مبادا حالت غلیظ‌القلب برای شاگرد خود ایجاد کند. خداوند به پیامبر(ص) می‌فرماید: «وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ؛ اگر خشن و سخت‌رفتار باشی، از اطراف تو پراکنده می‌شوند.»

آیات ابتدایی سوره الرحمن، بعد از اینکه خداوند را اولین معلم قرآن معرفی می‌کند، از خلقت صحبت به میان می‌آورد: «خَلَقَ الْإِنْسَانَ.» در اینجا می‌توان نتیجه‌ای عالی گرفت؛ چگونه می‌شود که خداوند قبل از اینکه بگوید «خَلَقَ الْإِنْسَانَ»، می‌گوید «عَلَّمَ الْقُرْآنَ.» درواقع ابتدا می‌گوید خداوند قرآن را یاد داد و بعد می‌فرماید انسان را خلق کرد. این چگونه ممکن است؟ یعنی اگر جوانی که می‌خواهد ازدواج کند، قرآنی باشد و از خداوند بخواهد که همسر قرآنی نصیب او کند، ثواب این قرآنی بودن نثار اولاد آینده‌اش می‌شود و ذخیره‌ای در عرش الهی‌ست؛ ولی خودش نمی‌داند. وقتی ازدواج می‌کند و فرزندش در رحم مادر است، آن فرزند دوره دوم قرآنی‌ بودن را می‌گذراند؛ یعنی نور قرآن به او می‌رسد و زمانی که به دنیا می‌آید، قبل از اینکه زبان باز کند، دوره سوم را می‌گذراند و با اینکه نمی‌تواند صحبت کند؛ اما صدای قرآن را شنیده و آموزش خداوند را دریافت کرده است. وقتی زبان باز می‌کند و قبل از رفتن به دبستان، دوره چهارمش آغاز می‌شود و با اینکه سواد ظاهری ندارد و الفبا را نمی‌داند؛ اما کلاس چهارم را نزد خدا می‌گذراند و زمانی که وارد دبستان می‌شود، درواقع کلاس پنجم است و رشد او به وسیله خداوند آغاز می‌شود.

چون خداوند آموزگار است، خود او نیز تربیت می‌کند؛ یعنی کسانی که انس با قرآن دارند، خود خداوند آنها را تربیت می‌کند. بنابراین اگر فردی قرآنی شود، برکت به زندگی‌اش می‌آید، در ازدواجش ناخواسته و بدون آنکه متوجه شود، خداوند او را یاری می‌کند و هر جا گرفتار شود، باز به قرآن پناه می‌برد، طبق حدیث رسول خدا که می‌فرماید: «اِذَاالتَبَسَت عَلَیکُمُ الفِتَنُ کَقِطَعِ الَّیلِ المُظلِمِ فَعَلَیکُم بِالقُرآنِ؛ وقتی گرفتاری‌ها و مشکلات مانند پاره‌های ظلمانی شب وجود شما را فرامی‌گیرد، به قرآن پناه ببرید.»

در اینجا می‌خواهم رابطه معلم قرآن را با تعلیم و تربیت توضیح بدهم. پیامبر(ص) می‌فرماید: «خَيْرُكُمْ مَنْ تَعَلَّمَ اَلْقُرْآنَ وَ عَلَّمَهُ؛ بهترین شما کسانی هستند که هم قرآن را یاد بگیرند و هم آن را یاد بدهند.» اینکه گفتم معلم باید احساس شاگردی کند و شاگرد نیازهای کلاسش باشد، طبق همین حدیث است. یعنی در حین اینکه قرآن را یاد می‌گیرد، این آموختن به گونه‌ای باشد که بتواند آن را آموزش دهد؛ یعنی در حین شاگردی احساس معلمی کند و در حالی که معلم قرآن شده، احساس کند که شاگرد نیازهای کلاس است و نیاز دارد تا بفهمد که شاگردانش چه چیزی می‌خواهند. این بهترین درس تعلیم و تعلم برای سایر معلمان و دروس دیگر غیر از قرآن است.

ایکنا ـ اگر بخواهید جایگاه معلمان قرآن را در جامعه آسیب‌شناسی کنید، چه نکاتی مدنظر شماست؟

در مقام یک معلم بازنشسته آموزش و پرورش، مدرس کوچک دانشگاه، مراکز تربیت معلم و محافل قرآن و یا کسی که به کشورهای گوناگون سفر کرده و بهتر از همه این‌ها، این افتخار را دارد که در هر هفته به چند روستای اصفهان سر می‌زند، آسیب‌شناسی یک مدرس و معلم قرآن یا اهل‌القرآن باید همان‌طور باشد که پیامبر(ص) فرمود: «اقْرَؤوا القرآنَ و اعْمَلوا بهِ، و لا تَجْفوا عنهُ و لا تَغْلوا فيهِ و لا تَأْكُلوا بهِ؛ قرآن را بخوانيد و به آن عمل كنيد و از قرآن دورى نكنيد و درباره آن گزافه نگوييد و آن را وسيله امرار معاش قرار ندهيد.» چه شاگرد و چه معلم قرآن باشیم، باید قرآن را بخوانیم و به آن عمل کنیم؛ ولی خواندن قرآن نباید برای ما به کاری اقتصادی یا وسیله کسب درآمد تبدیل شود؛ یعنی نیت اقتصادی نداشته‌ باشیم. همچنین نباید به وسیله قرآن احساس بزرگ بودن و فخرفروشی کرد. 

بنابراین و در درجه اول، هدف اهل‌القرآن نباید مسائل اقتصادی باشد، اگرچه مولا علی(ع) دهان معلم امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را پر از طلا کرد؛ یعنی ضمن اینکه اهل‌القرآن اصلاً نباید انگیزه اقتصادی داشته‌ باشند؛ سیره مولا علی(ع) نشان می‌دهد اهل‌القرآن که برای رضای خدا در میدان هستند، باید تأمین شوند. مردم باید بیشترین هزینه‌ها را در مساجد و محافل برای قرآن داشته‌ باشند. امروزه بعضی از ممالک اسلامی متأسفانه از درون تهی هستند؛ ولی می‌خواهند ظاهرشان را قرآنی نشان ‌دهند، البته در خصوص ظاهر قضیه کار درستی انجام می‌دهند که هزینه‌های بالایی برای تربیت قرآنی پرداخت می‌کنند. 

اما قاری قرآن چه وظیفه‌ای دارد؟ باید نیت اقتصادی را کنار بگذارد، اگر در جایی از او دعوت کردند، آن دعوت را اجابت کند و کارش را انجام دهد. اگر طرف مقابل کوتاهی کرد، تقصیر متوجه خود اوست؛ اما قاری حتی نباید مبلغی تعیین کند. این کار به نظر من صحیح نیست و چون افتخار داشتم که در سراسر استان، کشور و حتی خارج از کشور، هزاران جلسه برگزار کنم، خدا را شکر می‌کنم که یک بار هم مبلغی تعیین نکردم و به زبان نیاوردم.

در آرژانتین که بودم، یک بار به من گفتند یکی از شیعیان هست که وضع مالی بسیار عالی و عجیبی دارد، آیا برای قرآن خواندن به منزل او می‌روی؟ من قبول کردم و بعضی‌ها پوزخند زدند و خیال کردند که به هوس گرفتن دستمزد زیاد می‌خواهم به آنجا بروم. به منزل آن شخص رفتم و برنامه اجرا کردم و ایشان طبق عرف آنجا، پاکتی به من داد. دیگران نگاه می‌کردند که من چه رفتاری خواهم داشت. من رد احسان نکردم و پاکت را گرفتم، جایی نشستم و با خدای خود خلوت کردم و گفتم پروردگارا، تو می‌دانی که من با چه نیتی به اینجا آمده‌ام و اکنون به اذن تو می‌خواهم این مبلغ را به‌عنوان نذورات قرآنی به مرکز قرآنی‌ای که در آنجا ایجاد شده، تقدیم کنم. در آن پاکت صدها دلار بود و وقتی آن را باز کردم، بیشتر خدا را شکر گفتم. آن موقع نوار کاست بود، با آن پول نوار می‌خریدم و در جلسات قرآن پخش می‌کردم. بنابراین معلم قرآن نباید نیت اقتصادی داشته‌ باشد.

انتهای پیام


منبع

درباره ی nasimerooyesh

مطلب پیشنهادی

ایران‌شناسی آخرین سنگر مدافع هویت ایرانی، اسلامی ماست

به گزارش ایکنا، محمد حسین رجبی‌دوانی، رئیس بنیاد ایران‌شناسی به مناسبت 30 اردیبهشت ماه، روز …

دیدگاهتان را بنویسید