حجت الاسلام علی الوندی، کارشناس مهدویت و پژوهشگر مؤسسه کلامی احیا همدان، در گفتوگو با ایکنا از همدان، اظهار کرد: مسأله منجی باوری و اعتقاد به شخصی که خواهد آمد و انسانها را به سمت رستگاری و نجات هدایت کند باوری است که اختصاصی به ادیان توحیدی ندارد و اساسا هر تفکر و اندیشهای که دارای جهان بینی و نظام ساختاری خاص است در موعود باوری هم ورود کرده و موعودی را به جهانیان معرفی میکند، حال میتواند این موعود یک موعود کاملا فرا انسانی و یا کاملا خاکی و بدون هیچ توانایی باشد.
هر چند موعود باوری در جای جای سیر تاریخی یهود به چشم میخورد، بررسی این اعتقاد در میان آیین یهود، خالی از ظرافت و سختی نیست؛ چرا که از طرفی موعود باوری در طول تاریخ قوم یهود هیچ زمانی نقش محوری به خود نگرفته و از طرفی، به سادگی از ظواهر متون مقدس، قابل فهم نیست و در طول مدت دینداری قوم، با فراز و نشیبهایی همراه بوده و در هر دوره روند تکاملی به خود گرفته است.
منجی باوری در آیین یهود نقش محوری ندارد
در منظومه دین یهود «منجی موعود» دارای نقش محوری نیست، بلکه مفاهیم «یهوه»، «قوم برگزیده» و «سرزمین موعود»، سه مفهوم محوری در تاریخ یهود هستند.
این سه مفهوم محوری در باور یهودیان جای دارد و منجی خواهد آمد تا این سه مفهوم را محقق کند؛ یعنی کسی که از جانب یهوه میآید و ارض موعود را به قوم برگزیده اعطا میکند؛ همان مسیحا و ماشیح است. از مجموع آنچه در عهد عتيق، تلمود و قبالا درباره مسيحا بيان شده است؛ میتوان به تصويری كاملاً انسانی از «مسيح» دست يافت كه برای نجات قوم بنیاسرائيل ظهور خواهد كرد. مجموعه اوصاف موعود بنیاسرائيل عبارتند از پادشاهی از جنس بشر؛ رهاننده قوم بنیاسرائيل، نابودی امتهای مشرك به دست او. مسيحا؛ تشكيلدهنده حكومت الاهی بر روی زمين، حاكم بنی اسرائيل؛ پادشاهی از نسل داود؛ نهالی از تنه يسّی(پدر حضرت داوود) موارد مذکور اوصافی هستند كه انبيای بنی اسرائيل برای موعود برشمردهاند.
ماشیح یهودی؛ او مسح شده خداوند و دارای قدرت و موهبتی الاهی است. این موعود باوری رو به گذشته دارد و در صدد احیای پادشاهی داوود و سلیمان و سروری پیشین یهود است.
متاسفانه تحلیلهای فاقد منبع و صرفا بر اساس حدس و گمان و با چاشنی تحریک احساسات شیعیان در چند دهه اخیر در کشور رو به فراوانی گذاشته است و مسایل مهمی از جمله باور به مهدویت را هم در دایره تحلیلهای بدون پشتوانه خود قرار داده است.
آنچه که مسلم است و قابل انکار نیست این است که علوم مختلف توسط انبیا برای اقوام بشر نازل شده است و این مزیتی بود که دست برتر را برای انبیا قرار میداد.
تنها در یک آیه از قرآن به مساله شناخت پیامبر(ص) توسط قوم یهود اشاره میکند که «الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْکِتَابَ يَعْرِفُونَهُ کَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ…» (بقره/146) آنچه بسیار سوال بر انگیز است این است که حجم این بافتههای ذهنی که برای مسأله ظهور و … بیان میشود با اتکا بر همین آیه است که معلوم نیست از کجا استخراج شده است.
خود آیه به همراه تفاسیری که وجود دارد بیانگر این است که ویژگی و صفات پیامبر(ص) و صفات یاران ایشان به حدی در کتب آنها بیان شده بود که مانند شناخت پسران خودشان پیامبر را میشناختند. علم چهره شناسی و …واقعا از کجا استخراج شده و ساخته و پرداخته شده است خدا میداند.
تحلیلهای این مدلی جایگاه و استنادی در متون دینی ندارد و دامن زدن به آنها باعث میشود اندیشه اسلامی از دایره عقلانی خودش خارج شده چرا که برای بافتههای ذهنی هیچ حد متوقف کنندهای نیست.
یهود، بزرگ ترین دشمن معرفی شده مؤمنان در قرآن
قرآن کریم در آیات فراوانی به مسائل حول ماجراهای یهود و انبیا خودشان میپردازد، اما یک آیه بسیار شاخص در سوره مبارکه مائده وجود دارد و آن آیه 82 است «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا …. برای مومنان بزرگ ترین و شدید ترین مخالفان یهودیان هستند.»
این شدت و غلظت در دشمنی باعث میشود که یک نبرد دائمی بین مؤمنان و یهودیت باشد (البته مومنان واقعی و راستین)، یهودیت در جای جای تاریخ اسلام همواره با مؤمنان و مسلمانان واقعی دشمنی داشته است، منظور از یهودیت مطلق یهودیان نیست بلکه یهودیتی است که دین را ابزاری برای رسیدن به خواستههای خودشان کرده اند و از حالت سنتی خود بیرون آمدهاند.
پس این نبرد دائمی، باید همواره بین اهل ایمان و اهل یهود (به نمایندگی صهیونیست در حال حاضر) در حال وقوع باشد و تا زمانی که ما از عقایدمان دست برداریم و مطیع محض یهودیت نشویم این نبرد به تعبیر قرآن ادامه دارد.
نحوه مسالمت با قوم یهود
آیا میتوانیم با دشمنان قسم خورده کنار بیاییم و به صورت مسالمت آمیز زندگی کنیم یا خیر؟ اگر به جز آیات نخستینِ سوره «بنی اسرائیل»، پیرامون نقش یهودیان در آخر الزمان و عصر ظهور حضرت مهدی(ع)، چیز دیگری هم در اختیار نداشتیم، همان کافی بود؛ زیرا این آیات در عین کوتاهی، آیات وحی الهی و بسیار رسا و گویا هستند که خلاصهای از تاریخ را بیان کرده و به شکل معجزه آسا و با دقت تمام، آینده را روشن ساخته است.
در کنار آیات ابتدایی سوره اسراء، مجموعه روايات ظهور بر اين مسئله تأكيد دارند كه دولت يهود كه سالها قبل از ظهور تشكيل شده و مرتكب جنايات و كشتارهای زيادی شده است، در هنگام ظهور به دست ياران امام زمان(عج) نابود خواهد شد و آن حضرت نماز فتح قدس را به جماعت با حضور حضرت عيسی(ع) و ياران خود در بيتالمقدس اقامه خواهد نمود.
از جمله اين روايات، روایتی از اميرمومنان(ع)؛ يهود برای تشكيل دولت خود در فلسطين، (از غرب به منطقه عربی خاورميانه) خواهند آمد. عرضه داشتندديا اباالحسن! پس عربها در آن موقع كجا خواهند بود؟
فرمود: در آن زمان عربها نيروهايشان از هم پاشيده و ارتباط آنها از هم گسيخته و متحد و هماهنگ نيستند. از آن حضرت سوال شد: آيا اين بلا و گرفتاری طولانی خواهد بود؟ فرمود: نه، تا زمانی كه عربها زمام امور خودشان را از نفوذ ديگران رها ساخته و تصميمهای جدی آنان دوباره تجديد شود آنگاه سرزمين فلسطين به دست آنها فتح خواهد شد و عربها پيروز و متحد خواهند شد و نيروهای كمكی از (طريق) سرزمين عراق به آنان خواهد رسيد كه بر روی پرچم هايشان نوشته شده است «القوه».
تشکیل یک جامعه یکرنگ، امر ضروری در ظهور حضرت
ظهور حضرت نیاز به یک جامعه یکدل و یکرنگ دارد، جامعهای که بتواند از لحاظ بینشی و نگرشی هر هجمهای را پاسخگو باشد، از طرفی دشمن به رهبری یهودیت صهیونیستی تمام تلاش خود را در این دو زمینه میکند که نگرش و بینش افراد را تحتالشعاع قرار دهد لذا رسالت واقعی مؤمنان و اندیشمندان به مسأله ظهور و مهدویت این است کانون فساد در نگرش و بینش و یا به تعبیر فکر و عقلانیت را نابود یا متزلزل سازند تا بتوانند کلام حق را به گوش جهانیان برسانند و نهضت حضرت به نتیجه مطلوب برسد، چرا که بر خلاف استدلالهای عامیانه و بیسوادانه از بحث ظهور حضرت حجت(عج)، معظم کار و تلاش حضرت برای جهانی شدن، کار فرهنگی است که با نگرش و بینش سر و کار دارد و این مساله تضعیف و یا نابودی صهیونیسم را برای آماده سازی ظهور توجیه می سازد.
روایات جعلی در زمینه کشتارهای حضرت بسیار فراوان است به گونهای که حتی در برخی کتب شیعی هم انتشار یافته که متأسفانه چهرهای خشن و تند خو از حضرت و یاران به نمایش خواهد گذاشت که اهل علم این روایات را فاقد ارزش و اعتبار میدانند.
مسأله ارض موعود جزو سه اعتقاد مهم یهودیان است که تاریخچه این اعتقاد مطابق منابع یهودی به دوران حضرت ابراهیم بر میگردد،خداوند بارها و بارها به حضرت ابراهیم وعده داده است که این سرزمین را به ذریه ایشان بخشیده است و ذریه حضرت ابراهیم آن را به ارث خواهند برد. بر اساس همین قرارداد آسمانی بود که حضرت موسی (ع) همه قبایل عبری را به دستور خداوند از مصر کوچ داده و رهسپار کنعان شده است.
مسئله سرزمین موعود چنان در اعتقادات یهود اهمیت دارد که در یکی از اسفار تلمود زندگی در آن سرزمین را به منزله ایمان فرض کردهاند. در تلمود آمده است هرکس داخل ارض موعود زندگی کند مومن شمرده می شود و هرکس بیرون آن زندگی کند خدا با او نخواهد بود.
یکی از مشکلات اساسی که در میان یهودیت وجود داشته است مسئله تعیین دقیق حدود سرزمین موعود است. آیات تورات در این باره مختلف است و مابین نهر نیل تا نهر فرات را در برمی گیرد. این در حالی است که در بخش ۳۴ از سفر اعداد نقشهای برای سرزمین موعود ترسیم شده است که بسیار محدود تر از حدود مذکور است و شامل فلسطین و مناطق اطراف آن میشود.
طبق اعتقاد یهودیان فلسطین قطعا داخل این سرزمین است. اما از دیدگاه اسلام وضع فرق می کند، اسلام اصل این وعده را به طور مطلق قبول ندارد این اراده الهی مبتنی بر اسکان بنی اسرائیل در سرزمین موعود و رفاه آنها، در یک زمان خاص و مشروط به اطاعت آنها بوده است و بعدها به خاطر عدم رعایت این شرط، این اراده نیز محقق نشده است. بنابراین از دیدگاه اسلام اصل اندیشه سرزمین موعود به کیفیتی که یهودیان برآن اصرار دارند مورد قبول نیست و این اراده الهی در زمان خاص و مشروط به اطاعت بنی اسرائیل بوده است که اتفاقا به خاطر گناهان آنها و نافرمانی خدا چهل سال سرگردان بیابان شده و از آن محروم شده اند.
پس طبق دیدگاه اسلام اصلا نوبت به این نمی رسد که مرزهای این سرزمین را مشخص کنیم. اگرچه مفسرین چند نظر را درباره ارض مقدس که در قرآن آمده است بیان کردهاند.
تمامی این عتقادات باعث شده است که یهودیت دست به اشغال فلسطین بزند و به دنبال گسترش اشغالگری خود باشد.
متاسفانه در عوام باورمندان به حضرت مهدی عج و شیعیان باور غلطی وجود دارد و آن اینکه چون عموم مسلمانان فلسطین اهل سنت هستند لذا ارتباطی به مهدویت و قیام و ظهور حضرت مهدی ندارد….باید اینگونه این ذهنیت را پاسخ داد که مهدویت، یک نهضت مختص به شیعیان نیست بلکه همه ادیان میتوانند از آن بهرهوری کنند، چرا که در همه ادیان آمده که منجی عالم ظهور خواهد کرد و بشر را نجات میدهد هرچند اسم آن در ادیان گوناگون متفاوت بیان شده است.
اهل تسنن نیز به حضرت مهدی(عج) اعتقاد دارند، اما در جزییات اعتقاد به مهدویت ممکن است تفاوتهایی باشد. هر انسانی در تنگناهای مادی و زمانی که همه درها را به روی خود بسته ببیند، انتظار قدرتی برتر از معادلات مادی را خواهد داشت که بتواند او را از بن بست ها نجات دهد.
شاید در شرایط فعلی که مردمان فلسطین در تنگنا قرار دارند، توجه مستقیم به حضرت ولیعصر نداشته باشند، اما آنها به یک عنصر واسط به نام انقلاب اسلامی توجه دارند. جبهه مقابل ما اعتقاد دارند که ایران روح محور مقاومت است و نقطه اتکا و امید این محور است.
بر اساس دکترین انقلاب و اندیشههای امام(ره) و مقام معظم رهبری، هدف انقلاب مهیاسازی مقدمات ظهور امام زمان(عج) است، لذا حتی اگر ناخواسته توجه مردم فلسطین به مهدویت هم نباشد، این دلگرمی مردم فلسطین به انقلاب اسلامی آنها را به سمت قضیه مهدویت هدایت میکند چرا که خمیر مایه و غایت انقلاب اسلامی، قضیه مهدویت است.
انتهای پیام
منبع