ماهیت ایمان در کلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام


مفهوم ناب ایمان از مباحث مربوط به حوزۀ دین است که بر سر مفهوم آن بین متکلمین و فلاسفۀ مسلمان و غیر مسلمان اختلاف وجود دارد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام که خود نمونۀ بارز ایمان کامل است به این مسئله بسیار توجه کرده است. ایشان ایمان را امری قلبی دانسته اند که علاوه بر باور درونی، عمل به وسیلۀ اعضا و جوارح و اقرار به وسیلۀ زبان را نیز می طلبد و بر چهار ستون استوار است که در صورت نبود یکی، ایمان کامل حاصل نمی شود. ایشان برای ایمان مراتب و انواعی شمردند و فرمودند که شخص مؤمن مورد آزمایش قرار می گیرد. به وسیلۀ ایمان است که فرد به اطمینان و آرامش قلبی دست می یابد و وارد حیطۀ اخلاق می شود و اگر با عمل همراه نباشد خداوند آن را قبول نمیکند.

مقدمه

یکی از واژگانی که ما در قرآن کریم و نهج البلاغه و دیگر روایات به آن برخورد می کنیم، واژۀ «ایمان» است. خداوند متعال بارها در قرآن کریم اهل ایمان را با لفظ «یا ایها الذین آمنوا» مورد خطاب قرار داده است و از بندگان خود «ایمان آوردن» را خواسته است. فرستادگان خداوند نیز برای دعوت مردم به ایمان آوردن و هدایت آن ها به سوی «ایمان» آمده اند. به نظر می رسد استعمال رایج این واژه در میان مردم، حتی متکلمین و فلاسفه با منظور اصلی خداوند و معصومین علیهم السلام به بررسی دقیق نیاز داشته باشد. در این مقاله سعی شده به بررسی چیستی ایمان و مسائل مربوط به آن، ویژگی ها، آثار و… از دیدگاه امیرالمؤمنین علی علیه السلام که خود، «ایمان» مجسم بود، پرداخته شود.

مسألۀ ایمان، یکی از مهمترین مسائل بحث برانگیز در گذشته و عصر حاضر به شمار می آید. از نظر قرآن کریم، تنها انسان هایی که از ایمان و عمل صالح برخوردار باشند در زیان و خسران نیستند.[1] تعریف ایمان در کتب لغت، ایمان از نظر لغوی به معنای «تسلیم توأم با اطمینان خاطر» می باشد.[2]

امیرالمؤمنین علی علیه السلام ایمان را اینگونه تعریف کرده اند: الایمان معرفه باالقلب و اقرار باللسان و عمل با الارکان.[3]

ایمان بر شناخت با قلب، اقرار با زبان و عمل با اعضا و جوارح استوار است.

در جای دیگر نیز حضرت ایمان کامل را این گونه تعریف نمودند:

… و نؤمن به ایمان من رجاه موقنا و اناب الیه مؤمنا خنع له مذعنا و اخلص له موحرا و عضمه ممجدا و لاذ به راغبا مجتهدا.[4]

… به او ایمان می آوریم، ایمان کسی که به یقین به او امیدوار، و با اعتقاد خالص به او توجه دارد و با ایمانی پاک در برابرش کرنش می کند و با اخلاص به یگانگی او اعتقاد دارد و با ستایش فراوان، خدا را بزرگ می شمارد و با رغبت و تلاش به او پناهنده می شود.

ارزش ایمان

در میان گفته های امیر بیان علی علیه السلام در مورد اهمیت و جایگاه ایمان فرمایشات زیادی موجود است که ما در این مقال به اقل آن اکتفا می کنیم:

إن افضل ما توسل به المتوسلون الی الله سبحانه و تعالی الایمان به و برسوله و…[5]

همانا بهترین چیزی که انسان ها می توانند با آن به خدای سبحان نزدیک شوند ایمان به خدا و پیامبرش و… است.

در مورد ماهیت ایمان و مباحث مربوط به آن دیدگاه ها و نظریات مختلفی در بین متکلمین و فلاسفه مسیحیان و پیروان دیگر ادیان ها وجود دارد که بیشترین اختلاف ها بر سر داخل کردن سه موضوع در تعریف ایمان است؛ علم، اراده، عمل. شمار زیادی از فلاسفه و متکلمین شیعه ایمان را همان علم، علم جزمی و یقینی می دانند. بعضی از شیعیان و نیز اغلب اشاعره و مرجئه ایمان را عملی ارادی یعنی تصدیق می دانند و فاسق را خارج از حوزۀ ایمان محسوب می کنند ولی به نظر می رسد ایمان چیزی فراتر از علم است و عمل خارجی در آن دخالتی ندارد. ایمان تصدیق قلبی است که به اراده و اختیار انسان و به دنبال علم یا باور تحقق می یابد و عمل خارجی و اقرار به زبان از لوازم آن محسوب می شود ولی جزء ماهیت آن نیست.[6] ابن ابی الحدید معتزلی شارح بزرگ نهج البلاغه در شرح و تفسیر حکمت ٢٢٧ که ذکر شد اینگونه می گوید: «این سخن امام علیه السلام همان چیزی است که اصحاب ما بدان معتقدند، زیرا عمل به ارکان نزد ما داخل در حقیقت ایمان است و کسی که به واجبات دینی عمل نکند مؤمن نیست، هر چند شناخت قلبی به خدا داشته و اقرار زبانی هم بنماید و این عقیده خلاف قول اشعریه و امامیه و حشویه است.»[7]

نظریات و تعاریف مختلف در باب ایمان و حقیقت آن، ما را به این نکته رهنمون می سازد که معصومین علیهم السلام، همیشه در مورد هر امری بهترین و کاملترین تعاریف را ارائه کرده اند. قبل از اینکه این مبحث را ادامه دهیم باید خاستگاه ایمان را مشخص کنیم. با توجه به سوره ی مبارکۀ حجرات، آیۀ ١٤ که فرموده است: (عربهای بادیه نشین گفتند: ) «ایمان آورده ایم.» بگو: «شما ایمان نیاورده اید؟!» ولی بگویید اسلام آورده ایم (اما) هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است! و اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید، چیزی از (پاداش ) کارهای شما را فروگذار نمیکند خداوند، آمرزنده مهربان است؛ خاستگاه ایمان قلب می باشد. امیرالمومنین علی علیه السلام در مورد محل ایمان فرمودند: إن محل الایمان الجنان و سبیله الأذنان؛ به راستی که جای ایمان و اعتقاد دل، و راه تحصیل آن گوشها است.[8]

در جای دیگر امیرالمؤمنین علی علیه السلام در مورد خاستگاه ایمان فرموده اند: إن الایمان یبدو لمظه فی القلب کلما ازداد الایمان ازذاذت المظه؛[9] ایمان، نقطه ای نورانی در قلب پدید آورد که هرچه ایمان رشد کند، آن نیز فزونی یابد.

قلب نیز سر و کارش با امور معرفتی مانند تفکر، ایمان ، اخلاص، یقین و… است: فاتقوا الله عباد الله تقیه ذی لب شغل التفکر قلبه… ؛[10] از خدا چون خردمندی بترسید که دل را به تفکر مشغول داشته است…

لاتدرکه العیون بمشاهده العیان ولکن تدرکه القلوب بحقائق الایمان؛[11] دیده ها هرگز او را آشکار نمی بینند اما دل ها با ایمان درست او را در می یابند.

برای نزدیک شدن به حقیقت و دانستن ماهیت ایمان به ویژگی های آن از دیدگاه امیرالمؤمنین علی علیه السلام می پردازیم.

رابطۀ ایمان و اسلام

از آیۀ ١٤ سورۀ مبارکۀ حجرات نه تنها به خاستگاه ایمان نائل می شویم، بلکه به این نکتۀ مهم رهنمون می شویم که رابطۀ ایمان و اسلام، عموم و خصوص مطلق است؛ یعنی، هر مؤمنی مسلمان است اما هر مسلمانی مؤمن نیست. پس با اسلام آوردن، فرد وارد جرگۀ ایمان و مؤمنین نمی گردد و ایمان وارد قلب فرد نمی شود، پس ایمان، فعل قلبی است، چرا که باور و اعتقاد در قلب می روید ولی اسلام با زبان و اعضا و جوارح حاصل می شود. پس اسلام را می توان ایمان به معنی الاعم و آن ایمان که خاستگاهش قلب است را به معنی الاخص تلقی کرد. این فرق بین اسلام و ایمان از مسائلی است که مستقیما به ماهیت ایمان مربوط می شود.

نشانه های ایمان

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در مورد علامات ایمان می فرمایند: الإیمان أن تؤثر الصدق حیث یضرک – علی الکذب حیث ینفعک – و ألا یکون فی حدیثک فضل عن عملک – و أن تتقی الله فی حدیث غیرک؛[12] نشانه ایمان آن است که راست بگویی، آنگاه که تو را زیان رساند، و دروغ نگویی که تو را سود رساند و آن که بیش از مقدار عمل سخن نگویی، و چون از دیگران سخن گویی از خدا بترسی.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام که خود الگوی ایمان کامل است در بیانی خود را این گونه معرفی می کند: و همانا من از کسانی هستم که در راه خدا از هیچ سرزنشی نمی ترسم، کسانی که سیمای آن ها سیمای صدیقان و سخنانشان سخنان نیکان است. شب زنده داران و روشنی بخشان روزند و به دامن قرآن پناه برده، سنت های خدا و رسولش را زنده می کنند، نه تکبر و خودپسندی دارند و نه بر کسی برتری می جویند. نه خیانتکارند و نه در زمین فساد می کنند. قلب هایشان در بهشت و پیکرهایشان سرگرم اعمال پسندیده است.[13] انواع ایمان بر اساس فرموده های حضرت علیه السلام می توان به دست آورد که ایمان نیز دارای انواعی است؛ یکی ایمانی که در دل ها ثابت و برقرار و دیگری در میان دل ها و سینه ها ناپایدار است…[14]

مراتب ایمان

از دیگر ویژگی های ایمان این است که ایمان امری مشکک و دارای مراتب، درجات ، طبقات و منازل است، یعنی، شدت و ضعف، کاستی و قوت دارد. در روایاتی آمده است که مقداد در درجۀ هشتم، اباذر در مرتبۀ نهم و سلمان در رتبۀ دهم قرار داشته اند: ابن الولید عن أحمد بن إدریس عن محمد بن أحمد عن أبی عبد الله الرازی عن ابن أبی عثمان عن محمد بن حماد عن عبد العزیز القراطیسی قال لی أبو عبد الله ع إن الإیمان عشر درجات بمنزلۀ السلم یصعد منه مرقاة بعد مرقاة فلا یقولن صاحب الواحد لصاحب الاثنین لست علی شیء حتی ینتهی إلی العاشرة و لا تسقط من هو دونک فیسقطک الذی هو فوقک فإذا رأیت من هو أسفل منک فارفعه إلیک برفق و لا تحملن علیه ما لا یطیق فتکسره فإنه من کسر مؤمنا فعلیه جبره و کان المقداد فی الثامنۀ و أبو ذرٍّ فی التاسعۀ و سلمان فی العاشرة[15] ٣. امام علی علیه السلام در خطبۀ ٥٦ در مورد تقویت ایمان فرمودند: ولقد کنا مع رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نقتل ءآبائنا و أبنائنا و إخواننا و أعمامنا ما یزیدنا ذلک آلا ایمانا و تسلیما؛ در رکاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بودیم و با پدران و فرزندان و برادران و عموهای خود جنگ می کردیم که این مبارزه بر ایمان و تسلیم ما می افزود.

ایمان و عمل

باور و اعتقاد قلبی انسان به یک امر سبب می شود تا آن امر در ظاهر، عمل و حتی اعضای فرد رخنه کند و آشکار شود. ایمان نیز که اعتقاد و باور قلبی است وقتی به همراه عمل باشد ایمان حقیقی خوانده می شود و فقط یک امر قلبی و درونی نمی تواند باشد. قرآن کریم ایمان و عمل را لاینفک می داند به طوری که ما در قرآن کریم تکرار این جمله را زیاد می بینیم : آمنوا و عملوا الصالحات.[16] امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این باره فرموده اند: الایمان و العمل أخوان توأمان و رفیقان لایفترقان لایقبل الله أحدهما إلا بصاحبه.[17] ایمان و عمل دو برادر توأم با همند و دو رفیقی هستند که از هم جدا نمی شوند و خداوند یکی ازآن ها را نمی پذیرد جز با رفیقش.

آزمون پذیری ایمان

از دیگر ویژگی های ایمان ، آن است که مورد آزمایش و آزمون قرار می گیرد. در قرآن کریم نیز به این مطلب اشاره شده است. امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این باره می فرماید: أن امرنا صعب مستصعب لایحمله إلا عبد مؤمن امتحن الله قلبه للإیمان[18]؛ همانا کار ما (ولایت ما) اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) سخت و تحمل آن دشوار است که جز مؤمن دیندار که خدا او را آزموده و ایمانش در دل استوار بود، قدرت پذیرش و تحمل آن را ندارد…

در جای دیگری نیز امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این باره فرموده اند: آن گاه که خداوند آیۀ ١ و ٢ سورۀ عنکبوت را نازل کرد که: «آیا مردم خیال می کنند چون که گفتند ایمان آوردیم، بدون آزمایش رها می شوند؟» دانستم که تا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در میان ما است آزمایش نمی گردیم. پرسیدم: «ای رسول خدا! این فتنه و آزمایش، کدام است که خدا شما را بدان آگاهی داده است؟» فرمود: «ای علی! پس از من امت اسلامی به فتنه و آزمون دچار می گردند…» و در جایی می فرماید: یمتحن المؤمن بالبلاء کما یمتحن بالنار الخلاص[19]، مؤمن به بلا آزمایش می شود چنان که طلا به آتش آزمایش می شود.

رابطۀ ایمان و اخلاق

از دیگر آثار ایمان این است که وقتی فردی به این باور قلبی و اعتقاد می رسد و در عمل هم به آن باور مذهبی و دینی خود ملتزم می شود؟ فرد وارد حیطۀ اخلاق شده، رفتارهای ضد اخلاقی از او دور می شود و رفتار او را تحت الشعاع قرار می دهد و در فرد، نوعی تعبد و تسلیم ایجاد می کند. او به جهان و خلقت خوشبین می شود و در او یک انبساط خاطری ایجاد می شود. ناراحتی های فرد، کم و روابط اجتماعیش بهبود پیدا می کند.[20] چنانچه امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید: المؤمن لین العریکه و سهل الخلیقه[21]؛ مؤمن نرم خوی و خوش خلق زود گذشت است.

و دیگر: کم من مؤمن فاز به الصبر و حسن الظن[22]؛ بسا مؤمنی که شکیبایی و نیکویی گمان، او را به پیروزی رساند.

با تامل بر روی آثار و ویژگی های ایمان در می یابیم که حقیقت ایمان، آن است که تمام آثار و نشانه ها و اوصاف ایمان در آن پدیدار باشد. راستگویی، پاکدامنی، قناعت، پارسایی، صبر در بلا، شکر در شادمانی ها، دائم الذکر بودن، کثیر الفکر بودن ، شاکر نعمت ها، شکیبا در بلاها، یقین، پرهیزگاری، خاموشی بسیار، اخلاص در عمل، زهد، مهربانی و… از ویژگی های مؤمن است که امیرالمؤمنین علی علیه السلام در فرمایشات خود به آنها اشاره کرده است.[23] امیرالمؤمنین علی علیه السلام، بسیار زیبا در حکمت ٣١ ایمان کامل را معرفی نمودند:

و سئل ع عن الإیمان فقال الإیمان علی أربع دعائم علی الصبر و الیقین و العدل و الجهاد و الصبر منها علی أربع شعب علی الشوق و الشفق و الزهد و الترقب فمن اشتاق إلی الجنۀ سلا عن الشهوات و من أشفق من النار اجتنب المحرمات و من زهد فی الدنیا استهان بالمصیبات و من ارتقب الموت سارع إلی الخیرات و الیقین منها علی أربع شعب علی تبصرة الفطنۀ و تأول الحکمۀ و موعظۀ العبرة و سنۀ الأولین فمن تبصر فی الفطنۀ تبینت له الحکمۀ و من تبینت له الحکمۀ عرف العبرة و من عرف العبرة فکأنما کان فی الأولین و العدل منها علی أربع شعب علی غائص الفهم و غور العلم و زهرة الحکم و رساخۀ الحلم فمن فهم علم غور العلم و من علم غور العلم صدر عن شرائع الحکم و من حلم لم یفرط فی أمره و عاش فی الناس حمیدا و الجهاد منها علی أربع شعب علی الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر و الصدق فی المواطن و شنآن الفاسقین فمن أمر بالمعروف شد ظهور المؤمنین و من نهی عن المنکر أرغم أنوف الکافرین و من صدق فی المواطن قضی ما علیه و من شنئ الفاسقین و غضب لله غضب الله له و أرضاه یوم القیامة و الکفر علی أربع دعائم علی التعمق و التنازع و الزیغ و الشقاق فمن تعمق لم ینب إلی الحق و من کثر نزاعه بالجهل دام عماه عن الحق و من زاغ ساءت عنده الحسنۀ و حسنت عنده السیئۀ و سکر سکر الضلالۀ و من شاق وعرت علیه طرقه و أعضل علیه أمره و ضاق علیه مخرجه و الشک علی أربع شعب علی التماری و الهول و التردد و الاستسلام فمن جعل المراء دیدنا لم یصبح لیله و من هاله ما بین یدیه نکص علی عقبیه و من تردد فی الریب وطئته سنابک الشیاطین و من استسلم لهلکۀ الدنیا و الآخرة هلک فیهما؛

و درود خدا بر او، فرمود: (از ایمان پرسیدند، جواب داد): شناخت پایه های ایمان: ایمان بر چهار پایه استوار است: صبر، یقین ، عدل و جهاد. صبر نیز بر چهار پایه قرار دارد. شوق، هراس، زهد و انتظار. آن کس که اشتیاق بهشت دارد، شهوت هایش کاستی گیرد، و آن کس که از آتش جهنم میترسد، از حرام دوری میگزیند، و آن کس که در دنیا زهد میورزد، مصیبت ها را ساده پندارد، و آن کس که مرگ را انتظار میکشد در نیکیها شتاب میکند. یقین نیز بر چهار پایه استوار است: بینش زیرکانه، دریافت حکیمانه واقعیت ها، پند گرفتن از حوادث روزگار، و پیمودن راه درست پیشینیان. پس آن کس که هوشمندانه به واقعیت ها نگریست، حکمت را آشکارا بیند، و آن که حکمت را آشکارا دید، عبرت آموزی را شناسد، و آن که عبرت آموزی شناخت گویا چنان است که با گذشتگان میزیسته است. و عدل نیز بر چهار پایه بر قرار است: فکری ژرف اندیش، دانشی عمیق و به حقیقت رسیده ، نیکو داوری کردن و استوار بودن در شکیبایی. پس کسی که درست اندیشید به ژرفای دانش رسید و آن کس که به حقیقت دانش رسید، از چشمه زلال شریعت نوشید، و کسی که شکیبا شد در کارش زیاده روی نکرده با نیکنامی در میان مردم زندگی خواهد کرد. و جهاد نیز بر چهار پایه استوار است: امر به معروف، و نهی از منکر، راستگویی در هر حال ، و دشمنی با فاسقان. پس هر کس به معروف امر کرد، پشتوانه نیرومند مؤمنان است، و آن کس که از زشتیها نهی کرد، بینی منافقان را به خاک مالید، و آن کس که در میدان نبرد صادقانه پایداری کند حقی را که بر گردن او بوده ادا کرده است، و کسی که با فاسقان دشمنی کند و برای خدا خشم گیرد، خدا هم برای او خشم آورد، و روز قیامت او را خشنود سازد. شناخت اقسام کفر و تردید: و کفر بر چهار ستون پایدار است: کنجکاوی دروغین، ستیزه جویی و جدل، انحراف از حق، و دشمنی کردن، پس آن کس که دنبال توهم و کنجکاوی دروغین رفت به حق نرسید. و آن کس که به ستیزه جویی و نزاع پرداخت از دیدن حق نا بینا شد، و آن کس که از راه حق منحرف گردید، نیکویی را زشت، و زشتی را نیکویی پنداشت و سر مست گمراهیها گشت ، و آن کس که دشمنی ورزید پیمودن راه حق بر او دشوار و کارش سخت، و نجات او از مشکلات دشوار است. و شک چهار بخش دارد: جدال در گفتار، ترسیدن، دو دل بودن، و تسلیم حوادث روزگار شدن. پس آن کس که جدال و نزاع را عادت خود قرار داد از تاریکی شبهات بیرون نخواهد آمد، و آن کس که از هر چیزی ترسید همواره در حال عقب نشینی است، و آن کس که در تردید و دو دلی باشد زیر پای شیطان کوبیده خواهد شد، و آن کس که تسلیم حوادث گردد و به تباهی دنیا و آخرت گردن نهد، و هر دو جهان را از کف خواهد داد…. امام علی علیه السلام در این بخش ایمان و کفر را در مقابل هم قرار داده است. از این حکمت به دست می آید که ایمان، حقیقتی است که با کفر قابل جمع نیست و پایه های آن نیز به کلی با پایه های کفر متفاوت است. حضرت با بیان ارکان و اصول و فروع کفر حقیقت ایمان را روشن ساخته اند، چرا که تعرف الأشیاء باضدادها.

ایمان کامل بر روی چهار ستون قرار گرفته است که فقدان یکی از این ستون ها باعث می شود که ایمان کامل تبدیل به ایمان ناقص شود.[24] حال شخص پاکدلی که به ایمان کامل می رسد و مراتب بالای یقین را می پیماید، این حالت اثر عمیقی بر روی آن فرد می گذارد که باعث افزایش نیروی درک و بینش او می شود. درونش نورانی گشته و چشم بصیرتش را چنان روشن می کند که به حقایق نهفته دسترسی پیدا می کند و… امیرالمؤمنین علی علیه السلام دربارۀ این گروه بزرگوار فرمایشاتی دارند که در نهج البلاغه موجود است.[25] در حقیقت با پیدا شدن ایمان در قلب مؤمن، صفات دیگری در پی ایمان در روح مؤمن، ایجاد می شود که با بودن ایمان، آنها هم موجودند و با نبودن ایمان آن صفات از بین می روند و شدت و ضعف آنها بستگی به شدت و ضعف خود ایمان دارد. [26]

متعلقات ایمان

اما ایمان به چه چیزی است که دارای این همه ارزش و موجبات هدایت را فراهم می سازد؟ طبق آیۀ شریفۀ ٢٨٥ از سورۀ مبارکۀ بقره فرموده است: کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله…. ایمان به خداوند، ایمان به غیب، ایمان به پیامبران، ایمان به محتوای پیام آنها، ایمان به فرشتگان، متعلقات ایمان می باشند که امیرالمونین در کلام خود به آنها اشاره فرموده است.

اختیاری بودن ایمان

طبق آیۀ ١٩ سورۀ مبارکه مزمل که خداوند متعال می فرماید: أن هذه تذکره فمن شاء إتخذ إلی ربه سبیلا: این یک پند و تذکر است تا هر که بخواهد راهی به سوی پروردگارش پیش میگیرد؛ ایمان یک امر اختیاری است و اجبار و اکراه در آن راه ندارد.

نتیجه گیری:

در روزگاران گذشته و امروز مقولۀ ایمان، یکی از مهمترین دغدغه های اندیشمندان حوزۀ دین می باشد چرا که در قرآن کریم و روایات، که دو منبع مهم دین ما می باشند بسیار در مورد ایمان و افرادی که در این حیطه قرار می گیرند یا از آن خارج می شوند صحبت شده است. از کلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این باب دریافتیم که ایمان امری درونی است که محل طلوع آن قلب می باشد، همراه با التزام عملی و اقرار زبانیست، جنس آن را باور و معرفت تشکیل میدهد و امری فراتر از علم است همان طور که شیطان علم داشت ولی ایمان نداشت. ایمان امری اختیاری است و اجباری نیست. دارای انواع و درجات و مراتب است و وقتی که به قلب فرد وارد شود ماهیت او را تغییر میدهد و او را از جهت رفتاری و خلقی و معرفتی دگرگون میکند.

منابع:

1. قرآن کریم

2. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، تهران، ستاد اقامه نماز، ١٣٨٥

3. بحار الأنوار، علامه مجلسی، ، مؤسسۀ الوفاء بیروت – لبنان، ١٤٠٤ هجری قمری

4. پرسشهایی پیرامون خداو ایمان ، هیئت تحریریه موسسه در راه حق، قم، بی تا

5. ترجمه و شرح نهج البلاغه، میثم بن علی بن میثم بحرانی، مترجم قربانعلی محمدی مقدم، علی اصغر نوایی یحیی زاده، مشهد، بنیاد پزوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ١٣٧٥

6. تنبیه الغافلین و تذکره العارفین، سید رضی، ترجمه ملا فتح الله کاشانی، تهران، پیام حق، ١٣٧٨

7. درآمدی بر کلام جدید، دکتر هادی صادقی، قم، نشر معارف ، ١٣٨٢

8. الدره النجفیه، ابراهیم بن حسین خویی، بی نا، بی تا، بی جا

9. درسهایی از قرآن، شهید مرتضی مطهری، تهران، انتشارات مطهری، بی تا

10. شرح نهج البلاغه، عزالدین ابوحامد بن ابی الحدید، قم، کتابخانه عمومی آیت الله مرعشی نجفی، ١٣٣٧

11. غررالحکم، ترجمه سید حسین شیخ الاسلامی، قم، انصاریان، ١٣٧٨

12. قاموس قرآن ، قرشی سید علی اکبر، تهران، دار الکتب الإسلامیۀ ، ١٣٧١

13. معاد از نظر روح و جسم، فلسفی، تهران، نشر معارف اسلامی، ١٣٦٠

14 مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، شهید مرتضی مطهری، قم ، صدرا، بی تا

پی نوشت ها:

[1] سوره مبارکه عصر، آیه ٣.

[6] درآمدی بر کلام جدید، هادی صادقی، ص ٢٩.

[7] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ١٩، ص ٥١.

[8] غررالحکم، ج ١، ح ٣٤٧٢.

[9] فی غرائب کلامه ٥.

[15] بحارالانوار، ج ٢٢، ص ٣٥١.

[16] درس هایی از قرآن ، شهید مرتضی مطهری، ص ٦٧.

[17] غررالحکم ، ج ١، ح ٢٠٩٤.

[19] غررالحکم، ج ١، ح ١١٠٢٣.

[20] مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، شهید مطهری، ص ٢٩.

[21] غررالحکم، ج ١، ح ١٣٨١.

[22] همان، ح ٦٩٦٣.

[23] غررالحکم، ج ١، باب مومن.

[24] تنبیه الغافلین و تذکرة العارفین، ج ٢، ص ٥٨٧.

[25] معاد از نظر روح و جسم، فلسفی، ص ١٢.

[26] پرسشهایی پیرامون خدا و ایمان، موسسه ذر راه حق ، ص ١٢٠.


منبع

درباره ی nasimerooyesh

مطلب پیشنهادی

آیات مرتبط با رخدادها؛ تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه

پیامبر اسلام(ص) پس از هجرت به مدینه، با انجام اقدامات اساسی، منعقد کردن پیمانهای …