این روزها معمولاً شاهد پخش تصویری خشن در صفحه شخصی افراد و یا دریافت یک پیام خشن تر از طرف یک دوست یا یک کاربر هستیم و یا هر از گاهی در فضای مجازی، پیامی و یا خبری خشونت بار دست به دست می چرخد و از آن بدتر گاهی حریم خصوصی افراد عیان و در کوی و برزن دریافت و ارسال می شود و در مدل مدرن شده و امروزی رسانههای اصلی در ابتدا هشداری برای تصاویر خشونت بار داده میشود و باز داستان همان است که پخش میشود و گه گاه کنجکاوی مخاطب را هم بیشتر میکند برای دیدن.
بخشی از این چرخش اطلاعات و تصاویر که اتفاقاً قسمت کوچک آن نیز هست، توسط رسانههای نام و نشاندار انجام می شود و بقیه البته که توسط کاربران معمولی و در صفحات شخصی.
اولین سئوال برای عبور از این همه تصاویر و اخبار دلآزار و ذهن خراب کن، این است که چگونه باید با این پدیده مواجه شد و چگونه باید آن را کنترل کرد؟ چه باید کرد که مثلاً تصاویر خصوصیترین لحظات زندگی یک شخص ملعبه دریافت و ارسال افراد نباشد و چه باید کرد که روزنامهها و رسانههای زرد برای بالابردن تعداد مخاطب و به دنبال آن درآمد بیشتر از آگهی به سراغ این همه ابتذال نروند؟
در طول تاریخ معاصر ایران موضوع نظارت بر رسانهها چالش همیشگی بوده است که این روند البته در بازه زمانی یک و نیم قرن گذشته بیشتر در قالب برخورد با مطبوعات نمود پیدا کرده، اما با بروز و ظهور رسانههای نوین و شبکههای اجتماعی، فضای نظارت بر رسانهها نیز دچار تغییرات جدی و متفاوتی شده است.
این یادداشت به دنبال بررسی چگونگی و نحوه نظارت بر رسانهها نیست و تنها بر این نکته اشاره دارد که دیگر دوره نظارت بر محتوا رو به زوال است و این روش هم، آفتاب لب بوم. امروزه دیگر تبادل اطلاعات و اندیشه درکمترین زمان و بی واسطه تحقق مییابد که البته طعم آن را در فضاهای نوین رسانهای چشیدهایم. پس با وجود رسانه و فناوریهای نوین که دیگر اجازه کنترل سلبی را نمیدهند برای آرامش جامعه و سلامت روانی افراد در مواجهه با خشونت چه راهی باقی مانده است؟
از سال ۱۲۵۳ قمری که روزنامه میرزا صالح منتشر شد تا اولین محاکمه مطبوعاتی برای روزنامه روح القدس (سلطان العلمای خراسانی) و همچنین سایر وقایع تاریخی در این عرصه، همه و همه با فکر مقابله برای هماهنگ کردن رسانه و صاحبان رسانه با نگاه حاکم و هنجارهای موجود جامعه بوده است. اما در سالهای اخیر روند نظارت و کنترل فضای رسانهای متفاوت شده و اگر واقعبینانهتر به موضوع بنگریم انجام آن بسیار مشکل و دور از دسترس بهنظر میرسد، در معنا میتوان گفت با وجود سه وجه قدرتمند در دنیای رسانههای نوین یعنی تکثر رسانهای، تنوع وسایل ارتباطی و تنوع محتوایی، عملاً حذف رسانهها و نظارت بر آنها غیرممکن و یا بسیار دشوار میکند.
زیرا امروزه با وجود فناوریهای نوین ارتباطی و صاحب رسانه شدن همگان به واسطه فضای مجازی،که هم محتوا و هم مقصد پیام را تعیین میکند و به طور همزمان افراد هم فرستنده و هم گیرنده جریان چند وجهی پیام هستند، مخاطبان، تنها گیرنده پیام نیستند، بلکه فرستنده هم هستند، به طوری که همه افرادی که به فضای مجازی دسترسی دارند به شکل بالقوه فعالان جدید ارتباطی و شاکله اصلی سپهر رسانهای هم میباشند.
به سخن دیگر امروزه ارتباطات با فعال کردن اذهان برای به اشتراکگذاری معانی ایجاد میشود و فرستندگان پیام و مخاطبان جمعاً اهداف مشترک دارند. در حال حاضر دوران قرار گرفتن افراد در انتهای مسیر رسانهها به عنوان دریافت کنندگان پیام پایان یافته است و آنها دیگر در فرایند ارتباط، شرکای فعالی هستند.
بنابراین ما در جهان امروز، از ارتباطات جمعی که گروهی از مخاطبین را هدف قرار می داد، به مخاطبان فعالی که معانی مختلف را در تقابل با تجربیات شخصی خود دچار تغییر و تحول میکنند و صرفاً دریافت کننده جریانی یک طرفه از اطلاعات نیستند گذار کرده ایم و شاهد ظهور تولید تعاملی انگاره ها و معانی هستیم.
راسل نیومن (Russell Neuman) استاد فناوری رسانه در اوایل دهه ۹۰ میلادی گفته است «مخاطبان در زمان واحد هم فعال و هم منفعل هستند. ذهن به گونهای است که اطلاعات، ایدهها و برداشتهای جدید در آن جذب میشود و سپس در پرتو مدلهای شناختی و اطلاعات انباشته شده از تجربه های گذشته ارزیابی و تفسیر میشود» که این خود گویای اهمیت مفهوم مخاطب یا استفادهکنندگان و با کلامی دقیقتر بازیگران و کنشگران اصلی صحنه رسانهای امروز است. کنشگرانی که موتور محرکه و چرخ دنده اصلی این فرایند بزرگ رسانهای را تشکیل میدهند.
در این فرایند هرچقدر آگاهی عمومی بالاتر رود کار سهل تر خواهد شد، برای تبیین این مفهوم نیز میتوان به سراغ واژه سواد رسانهای رفت زیرا سواد رسانهای تابعی از افزایش آگاهی عمومی جامعه است. از این رو در جامعه اطلاعاتی، به نظر میرسد با این توصیف تنها یک جواب میتواند راه ما را در دنیای شبکهای امروز مشخص کند و آن چیزی جز موضوع ارتقاء سواد رسانهای بین استفادهکنندگان و بازیگران همین صحنه نخواهد بود. به عبارتی به همان دلیل بی زمانی و بی مکانی و گستردگی محتوا راهی جز خود کنترلی وجود ندارد.
باید توجه داشت که مخاطبان، گیرندگان منفعل پیامهای رسانهای نیستند. اعتقادات، نظامهای ارزشی، نیازها و شبکههای ارتباطی افراد همگی بر نحوه ادراک آنها از پیامهای رسانهای تأثیرگذار است و ما پیام رسانهها را از صافی اعتقادات و باورهایمان گذر میدهیم و درک میکنیم، چیزی که شامل دامنه تجربیات افراد از دوران کودکی، تربیت خانوادگی، اعتقادات دینی، آموزشهای دوران مدرسه، گروههای همسال و غیره میشود.
هدف سواد رسانهای هوشیار کردن و اختیاربخشی به مخاطب است. یکی از پیامدهای تحلیل و درک صحیح پیامهای رسانهای، بالا رفتن سطح آگاهی است که میتواند منجر به ایجاد ارتباطات اجتماعی سالمتر با رسانهها شود و شهروندان میتوانند از این طریق به مشروع سازی گزینههای سالمتر در رسانه کمک کنند؛ در نهایت باید بدانیم تعمیم اهداف سواد رسانهای در گرو داشتن نگاهی دقیق، عمیق و تفکری منتقدانه در جهت انتخاب صحیح گزینههای رسانهای است. جهانی که رسانهها نشان میدهند در واقع تصویری گزینشی است که ویژگیها و شرایط لازم برای نمایاندن واقعیت کل جهان را ندارد، اما واقعی به نظر میرسد و این فقط و فقط شامل رسانه های جریان ساز و اصلی نمی شود و همه استفاده کنندگان، فعالین و حتی افراد را شامل میشود.
منبع