جستاری در معنای «مولی» در حدیث غدیر


روایات فراوانی از طریق فریقین وارد شده است که به وضوح نشان می دهد آیه تبلیغ درباره ولایت و امامت حضرت علی علیه السلام نازل شده است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای انجام این مأموریت، در محلی به نام غدیرخم و در میان انبوه حاجیان که تعداد آن ها را بیش از 100 هزار نفر نوشته اند، خطبه مهم و سرنوشت ساز غدیر را ایراد فرمود. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این خطبه، امام علی علیه السلام را به عنوان جانشین و امام مسلمین معرفی کرد. فهم صحیح کلام قرآن و حضرات معصومین علیهم السلام، متوقف بر فهم واژگانی است که در متن کلام به کار رفته است. اگر انسان به معانی کلمات آگاهی نداشته باشد، نمی تواند به مقصود و هدف گوینده کلام پی ببرد. گاهی اوقات کلمات دارای معانی مترادف و گاهی متفاوت و متضاد هستند و برای پی بردن به مقصود اصلی گوینده، باید از شواهد و قرائن درونی و بیرونی سخن کمک گرفت. بر همین اساس، این نوشتار درصدد است از راه تبیین معانی الفاظ این خطبه نورانی به ویژه واژۀ «مولی» و تشریح شواهد و قرائن، دلالت حدیث غدیر را بر امامت و خلافت بلافصل امیرالمؤمنین علی علیه السلام اثبات نماید.

اشاره

امامیه برای اثبات امامت و خلافت بلافصل امیرالمؤمنین علی علیه السلام، به آیات و روایاتی استناد می کند که از مهم ترین آن ها آیه تبلیغ، آیه اکمال و حدیث غدیر است. خداوند در سال آخر عمر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در سال دهم هجری، هنگام ظهر روز 18 ذی الحجه به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مأموریت داد تا جانشین و امام بعد از خود را به مردم معرفی کند: «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ؛[1] ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده ای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه می دارد و خداوند، جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمی کند». روایات فراوانی از طریق فریقین[2] وارد شده است که به وضوح نشان می دهد این آیه درباره ولایت و امامت حضرت علی علیه السلام نازل شده است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای انجام این مأموریت، در محلی به نام غدیرخم و در میان انبوه حاجیان که تعداد آن ها را بیش از 100 هزار نفر نوشته اند، خطبه مهم و سرنوشت ساز غدیر را ایراد فرمود. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این خطبه، امام علی علیه السلام را به عنوان جانشین و امام مسلمین معرفی کرد. فهم صحیح کلام قرآن و حضرات معصومین علیهم السلام، متوقف بر فهم واژگانی است که در متن کلام به کار رفته است. اگر انسان به معانی کلمات آگاهی نداشته باشد، نمی تواند به مقصود و هدف گوینده کلام پی ببرد. گاهی اوقات کلمات دارای معانی مترادف و گاهی متفاوت و متضاد هستند و برای پی بردن به مقصود اصلی گوینده، باید از شواهد و قرائن درونی و بیرونی سخن کمک گرفت. بر همین اساس، این نوشتار درصدد است از راه تبیین معانی الفاظ این خطبه نورانی به ویژه واژۀ «مولی» و تشریح شواهد و قرائن، دلالت حدیث غدیر را بر امامت و خلافت بلافصل امیرالمؤمنین علی علیه السلام اثبات نماید.

متن حدیث غدیر

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در بخشی از خطبه غدیر می فرماید: «ایهاالنَّاسُ، مَنْ اَوْلی بکُمْ منْ اَنْفُسِکُمْ؟؛ ای مردم چه کسی نسبت به مسلمانان از خود آن ها سزاوارتر است؟». گفتند خدا و رسول خدا. آن حضرت فرمود:

اَلا مَن کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلیٌ مَوْلاهُ، اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْمَنْ نصَرَهُ واخذُلْ منْ خَذَلَهُ. ..؛ هر کس من مولا و رهبر او هستم، علی مولا و رهبر اوست. خداوندا! دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار. محبوب بدار آن کس را که او را محبوب دارد و مبغوض بدار آن کس را که او را مبغوض دار. یارانش را یاری کن و آن ها را که ترک یاری اش کنند، از یاری خویش محروم ساز.

سپس فرمود: «فَلْیُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَالْوالِدُ الْوَلَدَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ؛[3] حاضران باید این سخن را به غائبان برسانند و پدران موظفند تا روز قیامت این سخن را برای فرزندان شان بازگو کنند».

بعد از آنکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به امر خداوند وصایت و امامت علی علیه السلام را به مردم اعلان فرمود، هنوز مردم متفرق نشده بودند که آیه اکمال نازل شد:[4]

الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیوْمَ أَکْمَلْتُ لَکمْ دِینکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً؛[5] امروز کافران از (زوال) آیین شما مأیوس شدند؛ بنابراین از آن ها نترسید! و از (مخالفت) من بترسید! امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.[6]

آن گاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «اللهُ اکبرُ عَلی اِکمالِ الدِّینِ وَ اِتمامِ النِّعمَهِ وَ رِضَا الرَّبِّ بِرِسالَتِی وَ بِالولایَهِ لِعَلِیّ مِن بَعدِی؛[7] خداوند بزرگ است، همان خدایی که آیین خود را کامل و نعمت خود را بر ما تمام کرد و از نبوت و رسالت من و ولایت علی پس از من راضی و خشنود گشت».

تبیین دو دیدگاه درباره حدیث غدیر

از نظر تاریخی درباره حدیث غدیر و به ویژه درباره معنای کلمه «مولی» دو دیدگاه کاملا متفاوت وجود دارد:

الف) علما و اندیشمندان شیعه معتقدند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این حدیث امام علی علیه السلام را ولیّ و جانشین بلافصل خود معرفی فرموده است؛ زیرا لفظ «مولی» به معنای «اولی به تصرف» و «ولیّ و سرپرست و اختیاردار» است.

ب) علما و اندیشمندان اهل سنت معتقدند لفظ «مولی» به معنای «مُحِب» و «ناصر» است؛ بنابراین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این خطبه به مردم سفارش می کند که پس از وی، علی علیه السلام را دوست بدارند و یاری کنند.

برای تبیین تفاوت میان این دو دیدگاه، توجه به این مطلب ضروری است که قرآن کریم درباره پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «النَّبِی أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؛[8] پیامبر نسبت به جان مؤمنان از خودشان سزاوارتر است». مطابق این آیه شریفه «کسی که از خود انسان، نسبت به او شایسته تر و سزاوارتر باشد؛ طبعاً نسبت به تصرف در سایر امور او نیز چنین خواهد بود و لازمه برخورداری از چنین اولویتی، ولایت مطلقه است که اطاعت امر و نهی را به دنبال می آورد».[9]

شیعه معتقد است «مولی» در حدیث غدیر، به معنای «اولی» در آیه فوق است؛ یعنی اولی به تصرف؛ از این رو امیرالمؤمنین علی علیه السلام مطابق فرموده پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به جز مقام نبوت و رسالت، سایر مناصب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را دارد و «در عصر خود پیشوای امت و رهبر جامعه و اولی به تصرف در جان و مال مردم بوده است و این، همان مقام شامخ و رفیع امامت است که گاهی به آن، ولایت الهیه (ولایتی که از جانب خداوند به افراد خاصی در مقیاسی وسیع عطا می گردد) گفته می شود».[10] آشکار است که فقط انسان هایی می توانند به مقام رفیع ولایت مطلقه برسند که در اوج کمال و قرب الهی باشند.

بنابراین اگر «مولی» به معنای «اولی به تصرف» باشد، مولی یعنی کسی که در تمام شؤون امامت مطلقه و ولایت دارد و اطاعت از او، همانند اطاعت از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) واجب است. اگر «مولی» به معنای «ناصر» و «محب» باشد؛ در این صورت حدیث غدیر فقط به این معنی است که امام علی علیه السلام همانند سایر مؤمنان بر برادران مؤمن خود این حق را دارد که او را دوست بدارند و از او حمایت کنند.

برای اثبات دیدگاه شیعه باید به دو مطلب بپردازیم:

1. ثابت کنیم که در لغت عرب، لفظ «مولی» به معنی «اولی به تصرف» و «ولیّ و سرپرست و اختیاردار» به کار رفته است؛

2. با قرائن و شواهدی ثابت کنیم که مقصود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از به کار بردن لفظ «مولی»، همان «اولی به تصرف» و «ولی و سرپرست» است.

معنای مولی در لغت و قرآن

واژه مولی از ریشه «وَلی» (به سکون لام) در لغت، به معانی گوناگونی مانند ناصر، همسایه، دوست، آزاد کننده و آزادشده، هم قسم، هم پیمان، ولیّ و سرپرست، اولی به تصرف و صاحب اختیار به کار رفته است.[11] به گفته لغت شناسان در همه معانی این واژه، معنای نزدیکی و قرب در آمیخته است؛[12] نزدیکی و قربی که سبب جواز نوع خاصی از تصرف، مالکیت و تدبیر می شود؛ مانند «ولیّ میت» که بعد از مرگ در اموال او تصرف می کند و یا «ولیّ صغیر» که می تواند در شؤون مالی صغیر اعمال تدبیر کند و یا «مولی العبد» که صاحب اختیار عبد و از همه کس نسبت به تدبیر عبد و تصرف در او، اولی و سزاوارتر است.

در قرآن نیز لفظ مولی به معنای اولی به تصرف و ولی و سرپرست به کار رفته است؛ برای مثال خداوند می فرماید: «فَالْیوْمَ لاَ یؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیةٌ وَ لاَمنَ الَّذِین کفَرُوا مَأْوَاکُمُ النَّارُ هِی مَوْلاَکُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ؛[13] پس امروز (رستاخیز) نه از شما فدیه ای پذیرفته می شود و نه از کافران؛ و جایگاه شما آتش است و آن، برای شما اولی و سزاوار است و چه بد جایگاهی است». به گفته مفسرین لفظ مولی در این آیه، به معنای اولی است: «النَّارُ هِی مَوْلاَکُمْ اَی اَولی لَکُم لِما اَسلَفتُم مِنَ الذُّنُوبِ؛[14] آتش به دلیل گناهانی که مرتکب شده اید، شایسته و سزاوار شماست». همچنین در آیه «یدْعُو لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ منْ نَفْعِهِ لَبِئْسَ الْمَوْلَی وَ لَبِئْسَ الْعَشِیرُ؛[15] کسی (بت) را می خواند که زیانش از نفعش نزدیک تر است؛ چه ولیّ و مصاحب بدی است»، لفظ مولی به معنی ولی است؛ زیرا بت پرستان بت های خود را ولی خود می خواندند.[16]

بنابراین لفظ مولی در لغت به معنای «اولی به تصرف» و «ولیّ و سرپرست» به کار رفته است، اما آیا در حدیث غدیر نیز لفظ مولی به همین معانی است یا نه؟ برای پاسخ به این سؤال باید به سراغ شواهد و قرائن برویم و از آن طریق اثبات کنیم که مراد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از حدیث «مَن کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلیٌ مَوْلاهُ» چه بود.

قرائن و شواهد دلالت لفظ مولی بر ولایت و سرپرستی

برخی قرائن و شواهد به روشنی اثبات می کنند که مقصود از مولی، اولی به تصرف و یا ولیّ و صاحب مقام ولایت در تمام شؤون است که به آن ها اشاره می شود.

1. فهم مخاطبان خطبه غدیر

یکی از استدلال های امامیه، فهم حاجیانی است که مخاطب خطبه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند. هم همه آن ها از بیانات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، نصب جانشینی امام علی علیه السلام بود. یکی از شعرایی که در روز واقعه تاریخی غدیر حضور داشت، حسّان بن ثابت شاعر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. او با کسب اجازه از محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برخاست و مضمون کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در قالب شعر بیان، و به جای لفظ مولی، از کلمه امام و هادی استفاده کرد:

ینادیهِمُ یومَ الغَدیرِ نَبِیهُم

بِخُمٍّ فَأَسمِع بِالرَّسولِ مُنادِیا

وقالَ فَمَن مَولاکم ووَلِیکم

فَقالوا ولَم یبدوا هناک التعامِیا

إلهُک مَولانا و أنتَ وَلِینا

وما لَک مِنّا فِی الوِلایةِ عاصِیا

فقالَ لَهُ قم یا عَلیُّ فَإِنَّنِی

رَضِیتُکَ مِن بَعدِی إِماما وَ هادیا

فَمَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا وَلیُّهَ

فَکُونُوا لَهُ انصار صدق موالیا….[17]

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر به مسلمانان ندا کرد و گفت: «نبی و مولای شما کیست؟». بدون هیچ گونه درنگی گفتند: «خداوند مولای ماست و تو، ولیّ مایی و از ما در این زمینه نافرمانی نخواهی دید». پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی علیه السلام فرمود: «برخیز که تو بعد از من، پیشوا و هادی این خلقی؛ هر که من مولای اویم، علی مولای اوست و بر شماست که به راستی پیرو او باشید».

۲. حدیث تهنئه

وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، امام علی علیه السلام را به عنوان مولی و جانشین خود معرفی کرد، فرمود: «وَسَلِّمُوا عَلی عَلیّ بِإِمْرَةِ الْمؤْمِنینَ؛ ای مردم! به علی علیه السلام به عنوان امیرالمؤمنین سلام و تبریک بگویید». بعد از امر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، حاضران به امام علی علیه السلام با لقب امیرالمؤمنین تبریک و تهنیت گفتند. علمای اهل سنت نیز این حدیث را در کتب خود ذکر کرده اند.[18] برخی اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به امیرالمؤمنین علی علیه السلام چنین گفتند: «بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یا ابنَ أبیطالب، أصبَحتَ و اَمسَیتَ مولای و مَولا کُلِّ مُؤمِن وَ مُؤمِنَه؛[19] آفرین بر تو باد، آفرین بر تو باد، ای فرزند ابوطالب! تو مولای من و تمام مردان و زنان با ایمان شدی».

۳. هماهنگی صدر و ذیل حدیث غدیر

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در خطبه غدیر پیش از آنکه به ولایت امام علی علیه السلام تصریح کند، فرمود: «ایها النَّاسُ! مَنْ اَوْلی بِکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ؟». عبارت «اولی بکم»، اشاره به اولویت و اختیاری است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به مؤمنین دارد. معنای اولویت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آن است که خواسته حضرت، بر خواسته مردم مقدم است. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صاحب اختیار و اولی به تصرف است و مردم باید از او اطاعت کنند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از این جمله فرمود: «مَن کُنْتُ موْلاهُ فهذا عَلیٌ مَوْلاهُ»، مشخص است که در اینجا مراد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از مولی، همان اولویت و صاحب اختیاری است تا ارتباط معنوی جمله پیشین با جمله بعدی حفظ شود. در واقع پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می خواهد بگوید همان اولویت و اختیاری که من نسبت به شما دارم، برای علی علیه السلام نیز ثابت است.[20]

۴. استناد و احتجاج به حدیث غدیر

یکی از شواهد اعتبار سند و دلالت حدیث غدیر بر امامت، آن است که در موارد متعددی به این حدیث احتجاج شده است. برای مثال حضرت علی علیه السلام در حدیث معروف به «حدیث الاِنشاد» در روز شورا (شورای شش نفره عمر)، ابتدا از فضایل خود و خاندانش سخن گفت و با حاضران با قید سوگند، احتجاج و استدلال نمود و جمع حاضر در هر مورد با سوگند سخنان حضرت را تأیید نمودند. در بخشی از این حدیث آمده است:

قالَ: أَنشُدُکُمْ باللَّهِ فَهَلْ فِیکُمْ أَحَدٌ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم):” مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، لِیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ ذَلِکَ” غَیْرِی قالُوا: لَا؛[21] شما را به خدا سوگند می دهم، آیا در جمع شما غیر از من کسی هست که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره او فرموده باشد: هر کس من رهبر و مولای او هستم، علی رهبر و مولای اوست؛ خدایا دوستدارش را دوست بدار و دشمنش را دشمن بشمار. حاضران باید این مطلب را به غائبان برسانند؟ اعضای شورا گفتند: به خدا سوگند، نه.

حضرت علی علیه السلام همواره در مقابل مخالفین خویش، به واقعه غدیر اشاره می کردند و از آن ها می خواستند که آن واقعه بزرگ و تعهداتی را که در آن روز به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سپرده اند، به یاد آورند. ایشان در اشعاری برای معاویه می نویسد:

فأوجبَ لی ولایتَهُ عَلَیکمْ

رسولُ اللَّه یومَ غدیرِ خُمّ

فویلٌ ثمّ ویلٌ ثمّ ویلٌ

لمن یلقی الإله غداً بظلمی.[22]

و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر خم، به امر خدا ولایتم را بر شما واجب نمود؛ پس وای بر آنکه در روز بازپسین به ملاقات خدا رسد؛ در حالی که به من ظلم نموده باشد.

5. نامعقول بودن دلالت لفظ مولی برمعنای دوست

یکی از شواهدی که دیدگاه شیعه را تقویت می کند، اینکه عقلانی و منطقی نیست که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن هوای گرم و سوزان حاجیان را نگه دارد و به کسانی که جلوتر رفته اند، بگوید بازگردند و منتظر بمانند تا بقیه حاجیان هم از راه برسند و سپس به آنان بگوید: «هر کس من همسایه او هستم، این علی همسایه اوست؛ یا هر که من معتِق (آزادکننده) او هستم، علی معتِق اوست؛[23] یا هر کس من دوست او هستم، علی نیز دوست اوست یا هر کس مرا یاری می کند، علی را نیز یاری کند». این معانی نمی تواند مراد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد؛ زیرا دوستی و برادری و یاری رساندن به یکدیگر، از روشن ترین مسائل اسلامی است که از آغاز اسلام وجود داشت؛ چنانچه قرآن می گوید: «إِنَّمَا الْمؤْمِنُونَ إِخوَةٌ؛[24] مؤمنان برادر یکدیگرند». همچنین می فرماید: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ؛[25] مردان و زنان با ایمان، ولیّ (و یار و یاور و دوستدار) یکدیگرند». بنابراین منظور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، بیان مسئله بسیار مهم و اساسی اعلام ولایت و امامت علی علیه السلام و انتصاب او به این مقام بود.[26] به جهت اهمیت بسیار بالای مسئله امامت است که خداوند در آیه تبلیغ با این لحن و تهدید با رسولش سخن می گوید: «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ».[27]

فهرست منابع

1. ابن اثیر، مبارک بن محمد؛ النهایة فی غریب الحدیث و الاثر؛ تصحیح محمود محمد طناحی؛ چاپ چهارم، قم: مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، 1367 ش.

2. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی؛ زاد المسیر فی علم التفسیر؛ تحقیق عبدالرزاق مهدی؛ چاپ اول، بیروت: دار الکتاب العربی، 1422 ق.

3. ابن عساکر شافعی، علی بن حسن؛ تاریخ مدینه دمشق؛ تحقیق علی شیری، بیروت: دار الفکر، 1415ق.

4. ابن فارس، احمد بن زکریا؛ معجم مقاییس اللغه؛ تصحیح عبدالسلام محمد هارون؛ چاپ اول، قم: مکتب الاعلام الاسلامی، 1404 ق.

5. امینی، عبدالحسین؛ الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب ؛ چاپ اول، قم: مرکز الغدیر للدراسات الإسلامیة، 1416ق.

6. بغوی، حسین بن مسعود؛ معالم التنزیل؛ چاپ اول، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1420ق.

7. حاکم حسکانی، عبیدالله بن عبدالله؛ شواهد التنزیل لقواعد التفضیل؛ تحقیق محمدباقر محمودی؛ تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی، 1411ق.

8. حر عاملی، محمد بن حسن؛ الفصول المهمّة فی معرفة احوال الائمّة علیهم السلام؛ تصحیح محمد بن محمدالحسین القائینی؛ چاپ اول، قم: مؤسسه معارف اسلامی امام رضا علیه السلام، 1418ق.

9. حلی، حسن بن یوسف؛ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد؛ با مقدمه و تعلیق جعفر سبحانی؛ چاپ اول، قم: مؤسسه امام صادق علیه السلام، 1375ش.

10. ؛ نهج الحق و کشف الصدق؛ قم، دارالهجرة، ۱۴۲۱ق.

11. خطیب بغدادی، احمد بن علی؛ تاریخ بغداد؛ یروت: نشر دار الکتب العلمیه، 2011 م.

12. رشید رضا، محمد؛ تفسیر القرآن العظیم؛ بیروت: دار المعرفه، 1414ق.

13. زمخشری، محمود بن عمر؛ اساس البلاغه؛ چاپ اول، بیروت: دار صار، 1979م.

14. زمخشری، محمود بن عمر؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل؛ تصحیح مصطفی حسین احمد؛ چاپ سوم، بیروت: دار الکتاب العربی، 1407ق.

15. سبحانی، جعفر؛ راهنمای حقیقت (پرسش و پاسخ پیرامون عقاید شیعه)؛ چاپ دهم، تهران: مؤسسه فرهنگی هنری مشعر، 1392 ش.

16. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی بکر؛ الإتقان فی علوم القرآن؛ تحقیق فؤاد احمد زمرلی؛ چاپ دوم، بیروت: دار الکتاب العربی، 1431ق.

17. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی بکر؛ الدرّ المنثور فی التفسیر المأثور؛ چاپ اول، قم: کتابخانه عمومی حضرت آیت الله مرعشی نجفی، 1404ق.

1. شوشتری، قاضی نورالله؛ احقاق الحق؛ با تعلیقه سید شهاب الدین حسینی مرعشی نجفی؛ قم: منشورات مکتبة آیت الله المرعشی النجفی، 1404ق.

18. شوکانی، محمد بن علی؛ فتح القدیر؛ چاپ اول، دمشق: دار ابن کثیر، 1414ق.

19. فخر رازی، محمد بن عمر؛ التفسیر الکبیر؛ چاپ سوم، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1430ق.

20. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم؛ ینابیع المودّة؛ چاپ اول، بیروت: مؤسسه اعلمی، 1418 ق.

21. مکارم شیرازی، ناصر با همکاری جمعی از فضلا و دانشمندان؛ پیام قرآن؛ چاپ ششم، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1386 ش.

22. واحدی نیشابوری، علی بن احمد؛ اسباب النزول؛ تحقیق کمال بیسونی زغلول؛ چاپ اول، بیروت: دار الکتب العلمیه، 1411ق.

پی نوشت ها:

[1] مائده: ۶۷.

[2] علی بن احمد واحدی نیشابوری؛ اسباب النزول؛ ص ۱۵۰؛ محمد بن عمر فخر رازی؛ التفسیر الکبیر؛ ج 12، ص 49؛ محمد بن حسن حر عاملی؛ الفصول المهمة فی معرفة احوال الائمة(ع)، ص 27؛ عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی؛ الدر المنشور فی التفسیر المأثور؛ ج ۲، ص ۲۹۸؛ محمد بن علی شوکانی؛ فتح القدیر؛ ج ۳، ص ۵۷؛ سلیمان بن ابراهیم قندوزی؛ ینابیع المودة؛ ص ١٢٠.

[3] عبدالحسین امینی؛ الغدیر؛ ج ۱، ص ۳۵.

[4] عبیدالله بن عبدالله حاکم حسکانی؛ شواهد التنزیل؛ ج ۱، ص ۲۰۱؛ قاضی نورالله شوشتری احقاق الحق؛ ج ۳، ص ۳۲۰ و ج 6، ص 335.

[6] محمد رشید رضا؛ تفسیر القرآن العظیم؛ ج ۶، ص ۱۵۵: یهودی از خلیفه دوم در مورد آیه «الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ» سؤال می کند که چه روزی است و می گوید که اگر ما گروه یهود، چنین چیزی در کتابمان داشتیم آن روز را عید می گرفتیم.

[7] احمد بن علی خطیب بغدادی؛ تاریخ بغداد؛ ج ۸ ص ۲۹۰؛ علی بن حسن ابن عساکر شافعی؛ تاریخ مدینه دمشق؛ ج ۱۲، ص ۲۳۵؛ عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی؛ الإتقان فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۵۳؛ عبدالحسین امینی؛ الغدیر؛ ج ۱، ص ۴۵۰.

[9] جعفر سبحانی راهنمای حقیقت؛ ص ۳۲۶.

[11] احمد بن زکریا ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ ج ۶، ذیل واژه؛ مبارک بن محمد ابن اثیر؛ النهایة فی غریب الحدیث و الاثر؛ ج ۵، ذیل واژه.

[12] احمد بن زکریا ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ ج ۶، ذیل واژه؛ محمود بن عمر زمخشری؛ اساس البلاغه؛ ذیل واژه..

[14] محمد بن عمر فخر رازی؛ تفسیر الکبیر؛ ج ۲۹، ص ۲۲۷؛ حسین بن مسعود بغوی؛ معالم التنزیل؛ ج ۲۹؛ محمود بن عمر زمخشری؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل؛ ج ۴، ص ۴۷۶؛ عبدالرحمن بن علی ابن جوزی؛ زاد المسیر؛ ج ۸ ص ۱۶۸.

[16] جعفر سبحانی؛ راهنمای حقیقت؛ ص ۳۲۵.

[17] عبدالحسین امینی؛ الغدیر؛ ج ۱، ص ۶۰۹.

[18] همان، ص ۵۰۸؛ علی بن حسن ابن عساکر شافعی؛ تاریخ مدینه دمشق؛ ج ۴۲، ص ۳۰۳.

[19] احمد بن علی خطیب بغدادی؛ تاریخ بغداد؛ ج ۸ ص ۲۹۰؛ عبدالحسین امینی؛ الغدیر؛ ص 451؛ حسن بن یوسف حلی؛ نهج الحق و کشف الصدق؛ ص ۱۲۹.

[20] حسن بن یوسف حلی؛ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد؛ ص 192.

[21] عبدالحسین امینی؛ الغدیر؛ ج ۱، ص ۱۵۹ و ۱۶۰.

[22] همان، ص ۳۹۵.

[23] حسن بن یوسف حلی؛ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص 91.

[26] ناصر مکارم شیرازی و دیگران؛ پیام قرآن؛ ج ۹، ص ۱۹۰.


منبع

درباره ی nasimerooyesh

مطلب پیشنهادی

آیات مرتبط با رخدادها؛ تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه

پیامبر اسلام(ص) پس از هجرت به مدینه، با انجام اقدامات اساسی، منعقد کردن پیمانهای …